ِ تنیده گرد من اوهامِ وحشیِ یادت
رها نمیشود از تو خیالِ محرابم
مبر مرا تو به سمتِ صحاری وحشت
و یا چو کشتیِ بی ناخدا به گردابم
نداده گرچه گلی باغ آرزوهایم
دلم خوش است که بذری درون مردابم
بخوان ز چشمِ من آیاتِ عشق پاکم را
که من فصیح تر از هرچه خط و اعرابم
بزن، بکوب، برقص ای سماعِ بی پایان
به ناله های دلِ من، به تار و مضرابم
مده به دست فراموشی و بیا بگذار
چو خاطرات قدیمی درون یک قابم
غروب، بارشِ باران و غربت و اندوه
چو زورقی که گرفتارِ موجِ سیلابم
درخت، تاب قدیمی و من که بی تابم
و دستهات... که دیگر، نمی دهد تابم
#جواد_مهربان
drjavadmehraban@
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 22:8  توسط دکتر جواد مهربان |
مجنون توام عشق...برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 209