باید که بیایی و غزل روح بگیرد
روشن شود از دیدن تو چشم هنرها
تا زلف قشنگ تو پریشان شده در باد
مجنونِ تو گشتند همه شانه به سرها
چون خضر شدی پای به هر جا که نهادی
پر جلوه گل گشت همه کوه و کمرها
از شرم حضور تو به تعظیم سرافکند
هر لاله که روییده به دامان گذرها
ای چشم تو آتشکده ی بلخ و نشابور
در جان من انداخته ای شور و شررها
خورشید تویی شعله تویی ای همه آتش
هُرمِ نفست مانده در آغوش سحرها
سر منشاء هر فتنه در این شهر تویی تو
هر روز شده نام تو سر خطِ خبرها
#جواد_مهربان
@drjavadmehraban
مجنون توام عشق...برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 295