هرکجا پا می نهی، آشوب برپا می کنی
چشم تو یاغی تر از سردارهای جنگل است
حسرت دیدار تو مانده است در جان و دلم
بوریای بخت من درگیر خواب مخمل است
صد هزاران شعر در وصف نگاهت گفته ام
هر چه می گویم ، گمانم باز بار اول است
جبرئیل عشق تو تا بر دلم یک جلوه کرد
شعرهایم جملگی در حکم وحی مُنزَل است
مثل توفانم که در یکجا نمی گیرم قرار
حال من چون حال اسپندی به روی منقل است
چون نسیمی، کوچه گردِ جستن بوی توام
سهم پاهایم فقط یک دشت خار و تاول است
کور گردد چشمِ من، بهتر که بیند غیر تو
کور بودن بهتر از این چشم های احول است
۹۷/۲/۲
#جواد_مهربان
@drjavadmehraban
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 287