باد و گیسویت خراب اندر خرابم کرده اند
قدرت تخریب چشمانت از آن هم بیشتر
تا طلوع کرده است خورشید رخت در خاطرم
گشته ام مشتاق دیدارت ز شبنم بیشتر
ای مسیحای نفس هایت شفابخش دلم
عطر گیسوی تو از گلهای مریم بیشتر
بید مجنونم ، اسیر دست باد سرنوشت
می شوم در زیر بار دوری ات خم بیشتر
تا که حال شعرهایم اندکی بهتر شود
لطف کن بر قلب من بگذار مرهم بیشتر
چشمهایت هی سوال از چشمهایم می کنند:
قدِ عالم دوستت دارم کمی هم بیشتر
جواد مهربان
yeklahzedarkenardelambishtarbman@