شبهای بی نهایت یلدایی غمم
بی صبح چشمهای تو فردا نمی شود
در فصل های ممتد پاییز غصه ها
گل های خنده بر لب من وا نمی شود
وقتی نمی وزد شب گیسوی مشکی ات
حتی گلی به دشت شکوفا نمی شود
آشفته می روم که بیابم ز تو نشان
این رود بی حضور تو دریا نمی شود
قلبِ اسیرِ پیله ی غمها بدون شک
با معجز نگاه تو پروانه می شود
ای لحظه های شادی فرهاد خاطرم
شیرین تر از خیال تو پیدا نمی شود
جواد مهربان
yeklahzedarkenardelambishtarbman@
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 215