صد فتنه برپا کرده عطر گیسوانت
گل کرده در اعماق جانها های و هویت
از بس که در جام نگاهت باده جوشید
انگورها مستند از عطر سبویت
گویا که باغی از بهشت است خنده هایت
حوری و شان دارند حتی آرزویت
داری هزاران قصه در شب های زلفت
هر تارِ مویی، شهرزاد قصه گویت
دشتی غزل روییده در آهوی چشمت
چون آینه باید بشینم روبرویت
گلواژه هایت مثل باران جانفزایند
شاید قناری لانه کرده در گلویت
بارانی است امشب دوباره شعرهایم
باید ببارم واژه واژه پیش رویت
جواد مهربان
yeklahzedarkenardelambishtarbman@