از خنده ی چو رعد و نگاه چو برق تو
باران چو آرشی شد و رنگین کمان گرفت
تنها نه کشورِ دلِ من سوخت در غمت
عشقت، شد آتشی و کران تا کران گرفت
تا آذرخش ِ چشمِ شما جلوه ای نمود
همچون شراره ای شد و در کهکشان گرفت
چنگیزِ چشم هات کسی را امان نداد
از بلخ تا به ری همه را بی امان گرفت
با دشنه هایِ ابرویِ قاجاریِ شما
باج از تمام خلق جهان میتوان گرفت
مرجانِ داش آکلِ ناکام ِ قصه ها!
هجرِ تو روح از تنِ هر داستان گرفت
جواد مهربان
yeklahzedarkenardelambishtarbman@
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 208